برخورد كريمانه خدا با عموم خلق خدا
ما خدا را نشناختهايم. آن كسانى كه در روز و شب، هر وقت به ياد خدا مىافتند، اشك از چشم آنها مىريزد:
« أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ »[13]
براى اين كه او را شناختند و آنهايى كه او را شناختند، اين گونه عاشقانه و بىطاقت زندگى مىكنند.
ائمه عليهمالسلام محبوب همه ما هستند. ما از اين كه در كشور شيعه و از پدر و مادر شيعه به دنيا آمديم، نمىتوانيم شكر خدا را به جا بياوريم. غير از قلب همين تعداد شيعه در اين كره زمين، شش ميليارد قلب ديگر هست كه نه به عشق خدا مىزند و نه به عشق ائمه عليهمالسلام. حساب بقيه را نمىدانيم چه مىشود؟ اما حساب ما با كيست؟
ائمه عليهمالسلام فرمودهاند: ما در قيامت حساب شما را رسيدگى مىكنيم.[14]
در زيارت جامعه كبيره مىخوانيد:
« اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم »[15]
چون ما جزء آن افرادى هستيم كه با ما «حساب يسير»[16]؛ حساب آسان خواهند داشت، نه مانند بعضىها كه خدا در قرآن مىفرمايد: حساب آنها «حساب عسير»[17] است، يعنى در كل پرونده عمر آنها، مو را از ماست مىكشند و هيچ تخفيفى به آنها نمىدهند:
« فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنصَرُونَ »[18]
درباره ديگران تخفيف نمىدهند، اما براى ما تخفيف مىدهند. از برخورد خدا در كل عمر با ما، پيداست كه در قيامت با ما چگونه معامله مىكنند.
هر وقت رفتى و گفتى كه مشكل ما را حل كن، گفت: برو، حل كردم. آيا مستجاب نكرد؟ در قيامت نيز همين طور است:
« يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ »[19]
آسانى شما را مىخواهد و به شما تخفيف مىدهد.
« لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا »[20]
به اندازه گنجايش شما از شما عمل مىخواهند.
دستگيرى از شيعيان در قيامت
ائمه عليهمالسلام مىفرمايند: وقتى مادرمان حضرت زهرا عليهاالسلام وارد محشر مىشود، اولين حرفى كه خدا به او مىزند اين است كه مىگويد: حبيبه من! از من بخواه، عرض مىكند: خواستهام اين است كه تنها مرا به بهشت نبرى. مىگويد: با چه كسانى ببرم؟ محشر را نگاه كن، هر كس را خودت مىخواهى بگو تا بيايند.[21] ان شاء الله ما هم جزء كسانى هستيم كه حضرت عليهاالسلاممىخواهند.
سختترين دشمن خدا ابليس است كه تكبر زشتى كرد. وقتى به او گفتند: بيرون برو:
« قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِى إِلَى يَوْمِ الدِّينِ »[22]
سربلند كرد و گفت: خواستهاى دارم. تا گفت خواستهاى دارم، خدا فرمود:
خواستهات را بگو، گفت:
« فَأَنظِرْنِى إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ »[23]
عمر مرا تا وقت قيامت اضافه كن.
خداوند فرمود:
« فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ »[24]
به همين راحتى فرمود: باشد.
اجابت درخواست دور از انتظار
حضرت زكريا عليهالسلام پير شده بود و هشتاد سال بيشتر داشت. همسرش نيز پير بود، خود حضرت مىفرمايد:
« وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا . . . وَ كَانَتِ امْرَأَتِى عَاقِرًا »[25]
تمام استخوانهايم پوك شده و موى سياهى در سر ندارم. همسرم نيز پير و فرتوت و قد خميده شده است. اينها را مىدانم، اما خدايا! فرزند پسرى به من بده تا:
« يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِنْ ءَالِ يَعْقُوبَ »[26]
خطاب رسيد: آماده باش تا از تو پيرمرد هشتاد ساله و اين زن هفتاد و هشت ساله فرزندى به شما بدهم، اسم او را نيز خودم «يحيى» مىگذارم.
ماه رمضان، ماه دورى از گناه
اجتناب كنيد، از تيررس دشمنان خدا دور بايستيد:
« فَاجْتَنِبُوا فِيه كلَّ حَرامٍ »[27]
به قدرى دور بايستيد كه تير تيراندازان به شما نخورد، چون آن تير مسموم است، شما را هلاك مىكند و خرمن اعمال مثبت شما را به آتش مىكشد. اعمال شما را « هَبَآءً مَّنثُورًا »[28] و حبط مىكند.
پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: از اين ماه رمضان استفاده كنيد و فاصله خود با تيراندازها را در اين ماه زياد كنيد. در اين فاصله، زمينِ وجود خود را كشت كنيد، بكاريد كه خدا زراعت شما را رشد مىدهد.
در ماه رمضان، از هر چه كه خدا، انبيا و ائمه عليهمالسلام نهى كردند، دور شويد. حرام بدنى، مالى، اخلاقى، رابطهاى، تلفنى، حرفى، حالى.
وقتى دور بايستيد و خود را در معرض قرار ندهيد، تيراندازها نمىتوانند شما را هدف قرار دهند، من نيز به شما كمك مىكنم.
« إِنَّ اللَّهَ يُدَ فِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ »[29]
من مدافع اهل ايمان هستم. شيطان هر تيرى كه مىخواهد، بياندازد، وقتى تو با او فاصله داشته باشى، تير به تو نمىخورد.
اين يكى از دانههايى است كه در اين بلد طيّب بايد بكاريد، دانه فاصله، كه شما هر چه از حرامها دورتر باشيد، طبع اين دورى اين است كه به من نزديك مىشويد تا جايى كه در آغوش من قرار بگيريد.
ناتوانى از شكرگزارى
چگونه تو را شكر كنيم كه ما را با خود، قرآن، انبيا و اهل بيت عليهمالسلام آشنا كردى؟ اينها هر كدام سرمايه عجيبى هستند. چگونه شكر كنيم كه به ما رغبت و شوق دادى تا عبادت كنيم. سحر از خواب شيرين بلند شويم و قرآن بخوانيم، مفاتيح را آورده، دعايى و اشك و نالهاى. در گوشهاى، يازده ركعت نماز شب. اين خواب شيرين را چه كسى حاضر است از دست بدهد، جز اين كه تو خودت ما را بيدار مىكنى و پردهاى از نور به دور ما مىكشى. ركوع و سجدهاى كه در حد تو نيست، در مقابل اين همه محبتى كه به ما كردى، شكرگزارى نيست، اما تو قبول مىكنى. بعد لقمه سحرى كه ميلياردها چرخ را در اين عالم گرداندى، تا اين لقمه به وجود بيايد، به ما دادى. دهان، گلو، دندان، معده، ميل و اشتها دادى. ما را زبان بند آمده و فلج در گوشه بيمارستان و ديوانهخانه نيانداختى. از پا درنيامدهايم، مىتوانيم از رختخواب بلند شويم و بدن و دست خود را تكان بدهيم، وضو بگيريم و دست به گدايى دراز كنيم. مىتوانيم با زبان «استغفر الله» و «يا رب» بگوييم.
بىخانمان از سر كويت كجا رود
دولت در اين در است، از اين در چرا رود
محروم هر قبيله و مطرود هر ديار
بى دولتى كو كز اين در دولت سرا رود
جامى كه غير ذوق تو بخشد، مباح نيست
گامى كه غير راه تو پويد، خطا رود
چشم و چراغ ماست شب افروز عارضت
آن روز ظلمت است كه از چشم ما رود
از سلطنت چه كم شود آن پادشاه را
كز مرحمت به پرسش حال گدا رود
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.